- فرا واریدن
- فرو خوردن فرو بردن بلعیدن
معنی فرا واریدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به دهان فرو بردن السرط فرو واریدن ای لقمه به دهان فرو بردن
ریختن: باران گلوله بر سر ایشان فرو بارید. یا فرو باریدن گوهر (گهر)، گوهر نثار کردن، خون گریستن
بپایان رساندن، مسکوت گذاشتن مطلب یا کاری