جدول جو
جدول جو

معنی فرا واریدن - جستجوی لغت در جدول جو

فرا واریدن
فرو خوردن فرو بردن بلعیدن
تصویری از فرا واریدن
تصویر فرا واریدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو واریدن
تصویر فرو واریدن
به دهان فرو بردن السرط فرو واریدن ای لقمه به دهان فرو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو واریدن
تصویر فرو واریدن
((~. دَ))
به دهان فرو بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراواریدن
تصویر فراواریدن
((فَ دَ))
فرو بردن، بلعیدن
فرهنگ فارسی معین
ریختن: باران گلوله بر سر ایشان فرو بارید. یا فرو باریدن گوهر (گهر)، گوهر نثار کردن، خون گریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو باریدن
تصویر فرو باریدن
((~. دَ))
ریختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا بریدن
تصویر فرا بریدن
بپایان رساندن، مسکوت گذاشتن مطلب یا کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا بریدن
تصویر فرا بریدن
((~. بُ دَ))
به پایان رساندن، مسکوت گذاشتن مطلب یا کاری
فرهنگ فارسی معین